آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون
آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون

سالگرد IMS

درود بر آیتیونی‌های عزیز


درست در همین لحظه به سختی برای نگاشتن ماجرایی جدید تهدید گشته و شتابان به نگاشتن شتافتیم.


قبل از هر چیز میلاد پارسا میرزا ، فرزند خلف شایان میرزا را خجسته باد گفته و بر ایشان درود می‌فرستیم.

 

در این مدت تغییر و تحولاتی چند در آیتی به وجود آمدست که بدین شرح می‌باشد:

- نخست این‌که اردلان خان کوه اندازیانی و احسان میرزا نظریانی به لشگر سایبر منش آیتیون پیوسته‌اند.


- مسعودالدوله نصریانی از آیتی رخت بربسته و به پایتخت عزیمت نمودند؛ به جای ایشان آمیزعبدال‌بیزینس متخلص به عبدالرضا میرزا به تخت سلطنت جلوس نمودند.


روزی در راه آی تی بودیم و برای انجام کاری با آی تی تماس گرفتیم، صدای بازرگان بانو از آن سمت آمد که فرمودند با سلام... ؛ ما نیز سلام احوال پرسی کرده و حال و احوال کردیم، سپس به بیان مشکل پیش آمده پرداختیم ، اما دیدیم که بانو همچنان درحال سخن گفتن می‌باشند و توجهی به من ندارند؛ با ناراحتی گفتیم بانو شما را چه می‌شود ؟!!

سپس بانو ساکت گشته و دگر سخنی از ایشان برنخواست، من بر گمان این‌که از سخنانم ناراحت گشته‌اند به سرعت خود را به آی تی رساندیم که سبب را جویا شویم، با تعجب دیدیم که بازرگان بانو نیستند؛ اندکی گرخیده و از شایان میرزا پرسیدیم که بازرگان بانو کجا می‌باشند؟! شایان میرزا فرمودند که ایشان امروز مرخصی هستند؛ گرخش بیشتری کرده و به شایان میرزا عرضیدیم که : من همین الآن با ایشان سخن گفتم که !!!!!!!

شایان میرزا با چشمانی گرد به ما نگریسته و بعد مدتی به شدت خندیدند؛

پس از قه قهه‌های مبارک ایشان، به ما فرمودند که: بابا اون صدای تلفن گویاست.

عرضیدیم که : یعنی ما بعد این همه سال صدای بازرگان بانو را نمی‌شناسیم ؟!!!

شایان میرزا عزم خود برای فهماندن موضوع به ما جزم نموده و فرمودند که: بابا صدای بازرگان بانو رو ضبط کردن و روی سیستم تلفن گویا گذاشتن.

اندکی سمت چپ فرق سر خود را خارانده و سعی کردیم فایروال مغز خود را جهت درک بهتر و بیشتر خاموش نماییم.

"بین خودمان باشد هنوز هم نمی‌توانیم تشخیص دهیم که خود بازرگان بانو گوشی را برداشته‌اند یا صدای ضبط شده ایشان بر روی تلفن گویاست که پخش می‌شود"

البته این موضوع عواقب دیگر نیز داشت، از جمله این‌که آمار تماس‌های مزاحم گونه با آی تی به شدت بالا رفته که پس از یک سری تحقیقات مشخص گشته که جمیع کارکنان اسکله شیفته‌ی صدای ایشان گشته و به جای گوش دادن به آهنگ‌های MP3 روز، با گوشی خود با آی تی تماس گرفته و پایام صوتی بازرگان بانو را گوش می‌دهند.


حدود یک سال پیش بود که لشگر سایبر منش آیتیون موفق به کسب IMS گشت و چندی پیش زمان تمدید آن فرا رسید.

یکی از اقدامات نخستین، فهماندن اقدامات لازم به نگام آتش‌سوزی به آیتیون بود که اگر خاطر مبارکتان باشد سال گذشته این مهم با شکست مواجه گشت.

این بار دو تن از آتشنشانان سخت کوش اسکله ، برای توجیه ما به آی تی آمده و کلی توضیحات مختلف جهت کاربرد انواع کپسول‌های آتشنشانی به عرضه نمودند.

سپس به سمت میدان عمل شتافتیم؛ در کنار کانکس آی تی ، آتشنشانا جان بر کف آتشی برافروخته و به صورت عملی نحوه‌ی خاموش کردن آن را به نمایش گذاشتند.

سپس نوبت آیتیون گشت که به مساف جنگ آتش بروند، در ابتدا به صورت کاملا مهارشده، یک به یک به مهار آتش مشغول گشتیم؛ نوبت به بازرگان بانو رسید و ایشان نیز به جنگ آتشین پراختند که ناگاه ایمان میرزا تیکه‌ایی انداخته و بازرگان بانور را برآشفتند، بانوی قصه‌ی ما نیز به تلافی، کل پودر سفید رنگ کپسول را بر هیکل ایشان حواله نموده و از ایشان اثری اکسپرسیونیسم ساختند.

چنین که شد، دگر آیتیون عنان اختیار از کف بداده و با انواع کپسول‌ها به جنگ با یکدگر پرداختند.

پس از چند دقیقه، کل محوطه به سان سیبری سفید گشته و آتشنشانان جان برکف، از ترس جان کپسول‌ها را بر روی کول خود گذاشته و متواری گشتند.

 

پس از چند روز مامور مخصوص حاکم بزرگ IMS ، به بندر آمده و عملکرد IMSیی مارا مورد بررسی ریزبینانه‌ایی قرار دادند.

پس از حدود 10 ساعت کنکاش، یک سال دیگر نیز IMS ما تمدید گشت.

جملگی به شادی و پایکوبی شتافتیم، اما دیری نپایید که با به خاطر آوردن این که آواخر ماه بوده و اوضاع ریالی بد جور بی‌ریخت می‌باشد، زانوی غم به آغوش گرفته و مرثیه سرایی نمودیم.


باشد که هر چه زودتر دستمزدهای خود را بستانیم و از رنج و خاطرپریشی، خود را برهانیم.


تا درودی دگر، بدرود.

نظرات 4 + ارسال نظر
بازرگان بانو سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:27 ق.ظ

سلام بر میرزای دو عالم
بسی زیبا بود...متشکرناکیم

ما قول میدهیم که سعی کنیم زین پس شما را بواسطه موجودات باباغوری نیازاریم

شما تنها میرزای آیتیون میباشید حیف است که حیف شوید...

درود بانو،
ما نیز مراتب تشکرات خود را به حضورتان ارسال می‌داریم

بانو شما بیخیال شده‌اید، الکساندر بانو ول نمی‌کند

الکساندر بانو سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:35 ق.ظ

سلام بر فرهاد میرزا
خیلی خوگشل نوشتی ... اگر قول دهی که به همین روش به نوشتن منظم ادامه دهی برای خوشنودی شما اجازه پیتر میرزا را از خاله قورباغه می گیرم تا مدتی را با پیتر قوری خوش بگذرانید.

سپاسگزاریم بانو

البته بیشتر به این دلیل می‌نویسیم که مارا به دوزیستان نچسبانید

نرگس شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:18 ب.ظ

چه خوب...حداقل میشه اینجا یکم از اوضاع اونجا با خبر شد!!!

منم با همکارتون موافقم...زیادتر بنویس...بدرد منم میخوره !

[ بدون نام ] شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:02 ب.ظ

معزل غلطه
معضل درسته
کامنتت زیر پست محسن مومنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد