آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون
آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون

یک ماجرای کوچک

درود و دو صد بدرود بر تمامی دوستان و عزیزانی که صبورانه آیتیون را نبال کرده و تاخیر و غیبت‌های مرا تاب می‌آورند.


امروز با ماجرایی کوچک در خدمتان هستم


روزی بر خودروی خود سوار گشته و در خیابان پیچ میخوردیم که ناگاه نوید میرزا به ما زنگیده و فرمودند :" کجایی ؟! میتونی بیایی دنبالم منو تا جایی برسونی ؟!"

ما نیز که ارادت خاصی به ایشان داشته و داریم، خودروی خود را در حالت یورتمه قرار داده و شتابان به سوی ایشان شتافتیم.

ایشان سوار گشته و به همراه ایشان، شهرام میرزا (که نکو مردی از مردان روزگار است) نیز سوار گشتند.

ما نیز خرسندیمان دو چندان گشته و خر کیف می نمودیم.

مباحث مختلفی پیش آمد؛ اما در یک یحث جالب نوید میرزا یادی از حیوان خانگی خود که همانا مار آبی !! بود کرده و با شهرام میرزا مشغول مرور خاطرات شدند.

ما اندکی ترسیدیم که مبادا جک و جانور دیگری را به حیوانیت خانگی گماشته و در جیبشان گذاشته باشند.

اندکی که گذشت، آرامتر شده و پابرهنه وارد بحث ایشان گشتیم

سخن به آن‌جا کشید که در واپسین روزهای نگهداری مار نگون بخت، این مار از خود صدای بز در می‌آورده.!!!

چون این را شنیدیم کف کردیم و علت این صدا را جویا شدیم، نوید میرزا فرمودند که: "نمیدونم، شاید دلتنگ شده بوده "

سوال دیگری پرسیدیم که اسرار نهان را آشکار ساخت و آن سوال این بود که آن مار نگون بخت ، چه غذایی می‌خورد ؟؟؟!!!!!

پس از این پرسش، نوید میرزا و شهرام میرزا به یکدیگر نگریستند و این سوال را از یکدیگر پرسیدند.

اما هیچ کدام جوابی نداشتند و به یکدیگر گفتند که : "مگه تو بهش غذا نمی‌دادی ؟!!!"

آن‌جا بود که شصتمان خبردار شد و دلمان بسی به حال مار نگون‌بخت بسوخت که بدبخت از گشنگی صدای بز در می‌آورده و ایشان گمان به عاشق شدن مار نگون بخت می‌بردند.

شما را بخدا مراقب باشید که اگر حیوان خانگی دارید، غذایش را به موقع بدهید.

و نکته‌ی دیگر هم، آخه مار آبی هم شد حیوان خانگی ؟!!!!!! 

حتما چند روز دیگر سیدمیرزا هم جزء حیوانات خانگی حساب می‌شوند.




تا درودی دگر بدرود