آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون
آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون

دستگاه عجیب

با درورد و دو صد بدرود بر تمام آیتیونی‌های گرامی

کلیشه پوزشی می‌طلبیم من‌باب تاخیر ، که البته تحدید‌های گاه و بی‌گاه برخی دوستان ما را بر آن داشت که اگر جان خود دوست داریم ، مقداری ***** *** *** *** و آیتیون را آپ نماییم .

در این مدت ماجرا از این قرار بود که :

به سان گذشته درون آیتیون نشسته بودیم و جمال بی‌مثال همکاران را زیارت می‌نمودیم که ناگه جاوید شاه به همراه مهدی‌خان وارد گشته و دستگاه سیاه رنگی را بر روی پارتیشن میانی گذاشته و آن را به مقداری سیم وصل نموده و پس مقادیری کج و ماوجش نموده ، بسی به سان پیکاسو میرزا آن‌را نگریسته و به سرعت متواری گشتند

به همراه دیگر همکاران ، با مقادیر فراوانی حیرت بدان دستگاه نگریسته و سعی بر بستن دهان از تعجب باز مانده‌مان داشتیم که سید میرزا ابراز فضل نموده و فرمودند :‌ "من فکر می‌کنم دستگاه کارت پانچ باشه"

محسن خان محمدزاده‌یانی میان کلام ایشان رفته و چنین فرمودند که : "نه بابا ؛ فکر کنم چای ساز باشه" با گفتن این جمله سجاد خان صفدریانی به سرعت به سمت دستگاه رفته و آن را از نزدیک بازرسی نمود و برای اولین بار دیدیم که به فکر فرو رفته و پس اندکی تامل ، فرمودند که : "من فکر می‌کنم آفتابه باشه"

با شنیدن این سخن گرخیده و فریاد برآوردیم که آخر کجای این دستگاه عجیب الخلقه به آفتابه می‌ماند ؟؟!!

هنوز سخنمان به پایان نرسیده بود که بوی کله پاچه همه‌جا را فرا گرفت ؛ آری سجاد خان صفدریانی بود که باز مو‌های دستانمان را با فندکی که همانند مشعل المپیک شعله از خود به در می‌کند ، سوزانده بود

بسی جیغ کشیده و گریستیم که سجاد خان شما را به خدا دگر مارا نسوزانید ، به خدا همانند کرکس شدیم .

با حمله سجاد خان به چند تن دیگر از همکاران ، هیاهوی سردرآوردن از ماهیت دستگاه عجیب و غریب فروکش نموده و دوباره به کارهای خود مشغول گشتیم .

هرچه به ظهر نزدیک‌تر می‌گشتیم ، گشنگیمان نیز بیشتر می‌گشت و از آن‌جا که نوابق آیتیونی به هنگام گرسنه ماندن ، گوش شیطان کر ، عنان اختیار از کف بداده و از خود بی‌خود می‌شوند ، ما نیز جمله‌گی از خود به در گشته و به همراه سید میرزا و سجاد بیگ و شایان میرزا ، شروع به انجام نمایش زیبای "سوسن خانوم " گشتیم

مستر محمدی از دور نظاره گر بوده و با خنده‌های زیر زیرکی ، دل از اهل مجلس می‌ربودند و محسن خان محمدزادیانی نیز آنچنان حرکات موزونی از خود ساطع می‌نمودند که "گور بابای مایکل" بر لبان همه جاری گشت.

ناگه بانو عباسی ندا برآوردند که بازرگان بانو تماس گرفته و همه‌ی همکاران را دستمریزاد حواله نموده‌اند ؛

ما که تازه متوجه حظور بانو عباسی گشته بودیم ، دستپاچه خود را جمع نموده و معروض گشتیم که : "بازرگان بانو چه فرمودند ؟؟!"

بانو عباسی با آرامش خاصی فرمودند که : "بازرگان بانو فرمودند خیلی نمایش جالبی بود "

فک آویزان خود جمع نمودیم که بازرگان بانو چشم بصیرت از کجا آورده‌اند ؟؟؟!!!!!!!

در همین افکار بودیم که جاویدشاه و مهدی‌خان با شتاب وارد گشته ، ما و همه‌ی همکاران را مورد عنایات کلامی و ... قرار داده و به غضب فرمودند : "باز شماها رو دو دقیقه ول کردیم"

عارض گشتیم که : "جاوید شاها تا آن‌جا که ما خبر داریم ، شما حدود 4 ساعت است تشریف برده‌اید ، نه 2 دقیقه"

با خنده موزیانه سید ، جاویدشاه به ستوه آمده ، با دو ضربه کاری به حساب ما و سید رسیدند و ادامه دادند : "بابا شماها پاک آبروی ما رو بردید ، این که ادا اتواریه که از خودتون درمیارید ؟"

چشمانمان بسی گرد گشته و عرض نمودیم : "چه می‌شود که چشمان بصیرت همه امروز هایپر اکتیو گشته ؟ جاوید شاها شما دگر از کجا فهمیدید؟؟؟؟!!!!!!! حتما باز مستر محمدی زیرآب دست‌جمعی زده‌اند"

با غضبی وصف ناشدنی به آن دستگاه عجیب و غریب اشاره نموده و فریاد برآوردند که : "آخه شماها مگه صبح ندیدین که یه ساعت دوربین این‌جا وصل کردیم؟؟"

انگار که آن شوکر دستی سجاد خان را به همه‌ی ما وصل نموده باشند ، سرجایمان خشکمان زد و مدتی همه ساکت ماندیم

با ناامیدی زایدالوصفی عرض نمودیم : " یعنی شما همه‌چی رو دیدید ؟؟ "

جاویدشاه نیز دیگر صدایشان از فرط عصبانیت درنمی‌آمد ؛ مهدی خان فرمودند : "ما که هیچ ، کل بچه‌های تهران هم دیدن"

جلوی چشمانمان سیاهی رفت و پاهایمان سست گشت و فقط توانستیم رو به سجاد خان کنیم و بگوییم : "دیدید که آفتابه نمی‌باشد"


نظرات 3 + ارسال نظر
آوا یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:50 ب.ظ

....

وای خدای من !!!!

نههههههههههههههههههههههههههههه


واییییییییییی

فرهاد میرزا........خب حالا این دوربین کجای تهران به نمایش بوده......خب خبر میدادید ما هم به تماشا بریم !!!

ولی ...آی دلم.....بس که خندیدم.....

خدای من....اگه من بودم .....

نه...خدارو شکر که من اونجا نبودم !!!

حالا کی نقش سوسن خانوم رو داشته ؟؟؟

:))
:))
:))

بانو دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:24 ب.ظ

ای خدا....
چرا شایعه پراکنی میکنید؟؟؟ما کجا نمایش سوسن خانم را مشاهده نمودیم؟؟؟

ما که مدید مدتی است از آیتیون جدا شدیم و به دیار ارواح پیوستیم...
ولی با اینکه مدتی در آی تی حضور فعال داشتیم هیچ گاه متوجه نشدیم که در آیتیون هم سوسن خانم های فراوانی پا به عرصه وجود نهاده اند؟؟ حالا می شود بگویید کدامشان ابرو کمان بودند؟؟

بهار سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:32 ب.ظ

با این اوصاف پس حق شما همون پیچ گوشتی جاوید شاهه.درود ما بر ایشان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد