آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون
آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون

پرایدوف

با درود و دو صد بدرود بر تارک تابناک آیتیونی های گرام


دگربار نیز پوزش این حقیر من باب تاخیر در ارسال مطالب را پذیرا باشید 


چند روزی پیش‌تر ما در دوران انجام کار آیتیونی به شب (شیفت شب امروزی) به سر می‌بردیم و تا صبح حال همی کردیم و به هنگام سپیده به همراه صادق میرزای عزیز توشه بر ره منزل بستیم و طلب نمودیم یکی از جوانمردان مارا به دروازه خروجی پهلوگاه برساند

ناگاه مستر محمدی سینه ستبر نموده و به سان سوپرمن به میان پریدند و فرمودند که ایشان تقبل زحمت جابجایی مارا عهده دار خواهند بود

بنده و صادق میرزا سنا گویان بر صندلی های عقب ماشین نشسته و مستر محمدی سکانداری فرمودند

سید نیز به همراه ما آمدند

در راه ابتدا چند کانتینر به سرعت به سمت ما آمدند که با فریادهای سید ترسیده و راهشان را کج نمودند در ادامه نیز چند ساختمان و تیر برق نیز چنین جساراتی به خرج داده اما با هشیاری و فریادهای گاه و بیگاه سید که صادق میرزا نیز به ایشان پیوسته بودند همگی راه خود را کج نمودندThe image “http://i20.tinypic.com/21ahkk2_th” cannot be displayed, because it contains errors.

بالاخره به سرمنزل مقصود رسیده و به سان زرد رویانی که پس از پرواز با طیاره توپولوف و به هنگام قدم نهادن بر زمین سفت ٬ بر زمین بوسه زده و فریاد شادی برمی‌آورند ٬ ما نیز زمین بوسیده و به طرب رهسپار منزل گشتیم

اما بیچاره سید که ادامه راه را با مستر محمدی رهسپار گشت ؛ برای اولین بار دلمان برایش ذره‌ایی تکان خورد