درود و دو صد بدرود بر آیتیونیهای گرام
بعد عظیم غیبتی بس طولانی، بار دگر کمر همت به نگاشتن آیتیون نمودیم، باشد که موجبات انبساط خاطر دوستان فراهم آید.
بسی تغییر در آیتی به وجود آمدست بدان سان که آیتیون به دو نیم غیر مساوی تقسیم گشتهاند.
ما و سید میرزا و بابک بیگ به همراه سجاد خان صفدریانی و صد البته بانو عباسی در این سوی ، و دگر همکاران آن سوی
چند همکار جدید بر ما اضافه گردیدندی که به شرح ذیل میباشند :
1- ایمان میرزا هاشمیانی که همانا آچار فرانسه متحرک میباشند، هرچه که بگویید از ایشان برآمده و تواناییهایی بس شگرف دارند
2- داوود میزا نوروزمنشیان که به تازگی از چنگال طبیبان جان سالم به در بردهاند و بسی بچه مثبت میباشند
3- میرزا احمدیانی نیز از دیار مالزیا به جمع ما هبوت نموده و همچنان درحال تعجب از نزدیکی فرهنگ اسکله و کولالامپور میباشند، البته regional language settings ایشان کمی مشکل دارد ولی سهراب میرزا به صورت فشرده در حال تمرین با ایشان میباشند و اعلام نمودهاند که به زودی باگ فوق برطرف خواهد گشت
از این 3 عزیز که بگذریم، بانویی نیز به تازگی به جمع آیتیون اضافه گشتندی که نام ایشان بانو اسکندریه میباشند؛ البته میتوان ایشان را بانو الکساندرین هم نامید.
البته تجربه به ما نشان داده است که جان و گردن خود را گرامی بدایم و از کسانی که بر ایشان شناختی کامل نداریم، چیزی ننویسیم.
از احوالات اخیر آیتیون چنین خبر است که سهراب میرزا نیکروشیانی را کراماتی به وجود امدست بس خفن
محققان از کرامات ایشان کتابی 9 صفحهایی نگاشتهاند و نظاران و شاهدان همه گواهی بر صحت آن دادهاند.
گویند ایشان اغلب به مدیتیشن پرداخته و حتی طی العرض میکنند
دوست داران ایشان عبادتسراهایی ساخته و پرداختهاند که کلبهاش نامند
گویند مریدان به کلبه جمع گشته و آنقدر در فراق ایشان ضجه میزنند که جملگی دود گشته و به هوا میروند، سپس سهراب میرزا بدانجا رفته و از استنشاق مریدادن دود گشته، حاجت بر ایشان روا میکنند.
خود ما نیز از ایشن کرامات دیدهایم
روزی که میگرنمان بسی ناجوانمردانه مغزمان را گاز میگرفت، سهراب میرزا خرامان به بالین ما آمده و یک چایی به ما دادند و فرمودند : بخور سه سوت خوب میشی
ما نیز اطاعت امر نموده و نوشیدیم، بعد دقایقی اسرار عالم هستی بر ما نمایان گشت و به سماع آمدیم.
حالتی روحانی مارا فراگرفت که عشق به تمامی مخلوقات خدا را درک کردیم، البته مقادیری در درک زیاده روی کردیم و در راه بازگشت به منزل ، پشت چراغ قرمز از چند بانو نیز خواستگاری کردیم.
گویا از این آب حیات سید میرزا نیز لبی تر نموده بودند، شاهدان ایشان را در حال اجرای پاتومیم موزون بابا کرم بر روی گنتری 8 روئیت نموده بودند.
خلاصه هرچه از کرامات این پیر فرزانه بگوییم، کم گفتیم
گویند ایشان قصد درمان قلب جاوید شاه را داشتند(یکی از صفات سهراب میرزا، سلطان قلبها میباشد) که خود جاویدشاه قبول نکرده بودند.
آخ یادمان رفت که این را بگوییم، در این مدت غیبت، بیماریی پلیدی چنگ به قلب جاویدشاه انداخته و ایشان را به دار الاطباء روانه کرده بودند.
البته وقتی این خبر به ما رسید، جامه از تن دریده و به همراه شایان میرزا راهی بیابان گشته و از داغ این مصیبت شیهه میکشیدیم که مبادا قراولان گمان کنند ما و شایان میرزا ایشان را دق دادهایم و مارا سنگ سار کنند.
البته بعد مدتی از ما رفع اتهام گشت و مسبب اصلی مشخص کشت که همانا موجودات موذی چربناکی بودند که به قلب مبارک جاوید شاه نفوذ کرده و با مسدود سازی یکی از رگهای قلب ایشان، قصد براندازی داشتند.
چون ارتش گلبولهای سفید بدن جاویدشاه توان برخورد با انقلابیون مخمل صفت را نداشتند، به ناچار از نیروهای فشار خارجی کمک گرفته و با یک حملهی ضربتی ، رگ دیگری به پهنای بانگ 100 گیگ از کنار رگ مسدود شده به قلب جاویدشاه رساندند و طبیبان به همراه گلبولهای سفید بدن جاویدشاه، جملگی بر انقلابیون علامت موفق باشید خارجی دادند.
چنین بود که جاوید شاه، به کانون ولرم آیتیون بازگشتند.
تا آیتیونی دگر بدرود.