آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون
آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون

توفیق اجباری

با درود خدمت تمامی دوستان گرام

مدید مدتی گشته که عجیب وقایعی پا به جرگه وجود نهاده و تحیر به جا گذاشته‌اند.

به سانی که هر یک از دوستان و همکاران گرام به هنگام رویت جمال چاپارچی میرزا ، همانند کسانی که در شرف زیارت ملک الموت می‌باشند ، جامه دریده ، عربده کشیده و موی از سر همی کنند .

قصه از آن روز آغاز گشت که به صلح و آرامش بنشسته بودیم که چاپارچی میرزا جلوی میز جاویدشاه ظاهر گشته و چیزهای فرمودند که دیدیم چشمان زیبای جاویدشاه از حدقه به بیرون تشریف آوردند و مخ مبارکشان سوت بلبلی سراییدند

در پی سبب هراسان به سمت او شتافته و گفتیم : جاویدشاه به سلامت باد ، شمارا چه شده ؟ چیزی درون گلوی مبارک گیر نموده ؟ نفستان زبانم لال بالا نمی‌آید ؟

دیدیم همچنان به همان حالت مارا می‌نگرند و رنگ رخسارشان از سرخی به سمت کبودی می‌گراید

دستپاچه شدیم فریاد کمک برآوردیم

خودمان نیز به جاوید شاه عرض نمودیم که : اجازه بدهید مقداری تنفس مصنوعی خدمتتان تقدیم بنماییم شاید گره گشا گردید

سپس به سمت دهان مبارک ایشان حرکت نموده که ناگاه احساس ضعف و درد شدیدی نمودیم ، پس از مقداری تلو تلو خوردن به خود آمده و با دیدن پیچ گووشتی درون دست جاوید شاه ، متوجه ماوقع شدیم و به ناله گفتیم : آخر شمارا چه می‌شود ؟ ما که قصد کمک داشتیم

جاویدشاه با عصبانیت فرمودند : همینم مونده که تو به من تنفس مصنوعی بدی ، اه اه اه

ما متوجه منظور ایشان نگشته و عرض نمودیم که آخر پزشک محرم بیمار است ، مشکلی ندارد

جاویدشاه پیچ گووشتی مبارک را در دستانشان چرخاند و ما چیز فهم شدیم که باید لال شویم

با حال تضرع پرسیدیم : جاویدشاها ، شمارا چه شد که چنان رنگ رخسار باخته و چشم از حدقه به در نمودید

انگار که دوباره مصیبتی به خاطرشان امده باشد بر پشت میز خود نشسته و اشاره به برگه‌ی دست چاپارچی میرزا نمودند ، برگه را از دست ایشان گرفتیم و میان آن همه خرچنگ و غورباقه درون آن همه چیز یافتیم الا مورد متحیر کننده

عرض کردم جاویدشاه به سلامت باد ، ما که هیچ متوجه نشدیم ، این چیست ؟

فرمودند : تو کی چیزی فهمیدی که این بار دوم باشه ؟

این رسید ارسال محموله پستیه .

مقداری فکمان اووفتاد و عرض نمودیم : همچنان جاویدشاه به سلامت باد ، محموله پستی دیگر چیست ؟

مقادیری مارا چپ چپ نگریستند و فرمودند : همون چاپار میرزایی که خودت میگی ، وقتی یه کوفت و زهر ماری رو با خودش میاره ، بهش میگن محموله پستی

عرض نمودیم : آهاااااان

فرمودند : آهان و کوفت و سپس رو به چاپارچی میرزا نموده و ادامه دادند : حالا هزینش چقدر میشه ؟

ما به میان سخنان ایشان پریده و عرض کردیم : مگر cache on delivery می‌باشد ؟

جاویدشاه با تعجب مارا نگریستند و فرمودند : مگه تو میدونی cache on delivery چیه ؟

عرض کردیم : نه

با کف دست به پیشانی مبارکشان کوفتند و سپس با غضب فرمودند : مگه نفهمم کی همچین غلطی کرده

کنجکاویمان گل نمود و از چاپارچی میرزا پرسیدیم که آن محموله کجاست و محتوی آن چیست که چنین جاویدشاه را به ستوه آورده

با انگشت خود به سمت بیرون اشاره نموده و گفتند : آن‌جاست ، نتونستم بیارمش تو ، یعنی تو جا نمی‌شه

متحیرانه تر پرسیدیم : مگر درونش چیست ؟

فرمودند : فقسی حاوی اولین نمونه پیوند بزمجه و کروکدیل

مقادیری رنگ از رخسارمان پرید و گفتیم : کار خوبی کردید آن را به داخل نیاوردید

جاویدشاه دوباره در ماتم فرورفته و ارتباط ایشان با عالم بیرونی قطع شد

چاپارچی میرزا چون جوابی از جاویدشاه دریافت ننمود ، رهسپار به سمت دگر همکاران گشت

اندکی با ایشان سخن می‌راند و سپس فریادشان برمی‌آمد

در این عربده سرایی‌ها معلوم گردید که پلید شخصی مجهول الهویه ، با نام و مشخصات همکاران آیتیونی عزیز ، اجناسی را از دهکده جهانی به صورت cache on delivery سفارش داده است

محموله‌های رسیده به نام همکاران بدین شرح بود :

برای حمیدخان صیدی 17 پک DVD بازی‌های رسمی و غیز رسمی استقلال را سفارش داده بودند که بیچاره با دیدنش داشت جان به جان آفرین تسلیم می‌نمود

برای شایان بیگ ، 2 نفر شتر ؛

برای سجادخان ، یخچال فریزر 50 فوووت با پورت usb ؛

برای رئیسلر بیردانا ، نرم افزار آموزش زبان ترکی ؛

و سپس برای ما نیز کمربند لاغری .


امید است هرچه زودتر این فتنه نیز رو به خواب بسپارد.


تا ماجرای آیتیونی دگر ، بدروود .

نظرات 1 + ارسال نظر
راضیه دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ

خیلی زیبا می نویسی....آفرین فرهاد میرزا

بسیار تشکر می‌نمایییم
خداوندگار شمارا محفوظ بدارد که همیشه به ما روحیه بدهید :D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد