آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون
آیتیون

آیتیون

ماجراهای آیتیون

بعد ایامی ...

با درود و دو صد بدرود خدمت تمامی آیتیونی‌های گرامی

پس از گذشت مدید مدتی باری دگر به لطف ایزد و تلنگر دوستان عزم پریشان خود منباب آیتیون نویسی جزم نموده و تمام خطرات آن را بر جان پیش خرید نمودیم

از آن‌جا که بسی از آخرین دیدارمان می گذرد، تغییرات به رقم خود شگرفی به وقوع پیوست گشته که سعی بر آن می‌داریم تا شمارا درحد امکان باخبر سازیم

نخست که لشکر سایبر منش آیتیون همانند سیبی از کمر به دو نیم تقسیم گشته و همکاران از یکدیگر اندکی جدا گشته‌اند

بدانسان که ما و بابک میرزا و سید به همراه تنی چند از فرماندگان رتبه یک تا سه در قسمتی به سر می‌بریم و مابقی در سر دیگر

حال این میان مانده‌ایم با غم دوری جاوید شاه چه کنیم

منباب جمال ایشان بزرگ شاعری ژرف بین چنین سروده که :

                                                      "سلسله‌ی موی دوست، حلقه‌ی دام بلاست"

 

از ایشان که بگذریم، دگر عزیزی از دوستان عملیات به تازگی از خود گذشتگی کرده و با آیتیون رفت و آمد می‌فرمایند

در تذکره‌ی ایشان چنین باید نگاشت که :

آن صدای بی همتا ، آن نگاه پر معنا

آن در پس هر کامنتش در صورت‌کتاب بسی کشته مرده ریخته

آن نازنینی که دست بر گردن آیتیون آویخته

آن که افکنده بر یابوی هنر، زین

آن که در برابر max‌ش همه گشته‌اند min

کسی نمی‌باشند جز نوید میرزا مکسیانی

زین پس از ایشان نیز بیشتر خواهید شنفت

 

از این معارفه ها که بگذریم، به تازگی پروژه نصب "وی ام تی" به مرحله اجرا مشرف گشته و بسی مصائب به ما مرحمت داشته‌اند

البته همین امر باعث تبهر همکاران در بالا کشیدن از ارتفاعات گشته و بسی ورزیده گردیده‌اند به سانی که به سرعت نور از ترانس و گنتری بالا می‌روند، اما هنوز در پایین آمدن کمی با مشکل مواجه می‌باشیم

این مختصر شرحی از اوضاع و احوال این روزهای ما بود

تا آیتیونی دگر بدرود.

نظرات 5 + ارسال نظر
بازرگان بانو سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:02 ب.ظ

سلام میرزاااااااااااااااا
چه عجب...ما شما را زیارت نمودیم...خیال نمودیم دیدار ما موکول شد به قیامت...
بسی زیبا بوددددددددد..امید است زین پس بیشتر بنویسید

نوید میرزا مکسیانی سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:19 ب.ظ

و اینگونه جلوس نمودیم در دیار آتی نامانی چون شما . . . باشد که ماندگار شویم گر رستمیان بگذارند !

فرزند همین آب و خاک چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ب.ظ


یاد ایامی که در اینجا مکانی داشتیم

سراج میرزا چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ب.ظ



به به چشممان به جمال فرهاد میرزا و وب سرایشان روشن شد و دیدار تازه شد . فیوضات بسیار حاصل و شادی و نشاط واصل شد الحمدالله .

درود بر شما
ما نیز دیدار کامنت شما بسی منبست گشته و کیف نمودیم
باشد که منت نهاده و پیوسته بر وب سرایمان امد و شد فرمایید که زین پس قرار است هفته‌ایی یک بار آپ گردد
بدرود

کچچچچچل بانو شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:27 ق.ظ

رسیدن بخیر میرزا...

ما منتظریم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد